دیشب و امروز

اون غرورش براش مهمتر ازمنه

مطمئنا از سرکار برگشته چون ده تا پست تو اینستا لایک کرده

لایک اونا بهتر از احوالپرسی با منه...خیلی دلخورم خیلی...

اگه امشب بهم پی ام نده و پیگیر نشه دق میکنم

من نمیخوام...

+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶ساعت 15:43  توسط ف  | 

دیشب گفت ی فصلش مونده من تا اوتو بخونه خوابم برد

شب طرفای 4بیدارشدم میخواسنم ببینم کی بیدار میشه دیگه هودم ساعتمو گذاشتم رو شیش و نیم

به کودکان سرطانی کمک کردم به نیت قبولیش 

خداجون مواظبش باش الانم متتظرم ج یده

+ نوشته شده در  جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶ساعت 6:58  توسط ف  | 

نمیخواد چیزی بگه

من آدم مغروری نیستم ولی فکر میکنم ظرفیتم تکمیله

نمیتونم شروع کننده صحبت باشم

تا که از جانب معشوقه نباشد کششی ، کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

+ نوشته شده در  شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶ساعت 0:30  توسط ف  | 

شب نزدیکای ساعت دوازه دو نیم که حس میکردم ممکنه خوابم ببره گوشیمو گذاشتم رو وبیره و گذاشتمش رو بالشم که اگه احیانا پی ام داد بیدار شم ولی هیچ خبری نبود ...اصلا...حالا حس بدی دارم 

صبح بیدار شدم دیدم تو اینستا بکی دوتا ریکوست قبول کرده و...ولی یه صب بخیر نگفته 

مطمئنا امروز سرکار نرفته و این فقط ی معنی میده:بی ارزش بودن من.و حیف..

+ نوشته شده در  شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶ساعت 9:51  توسط ف  |